امروز(پنجشنبه) حسابي برف باريد... صبح كلاس قران داشتم كه خانوممون زنگ زد به مامي گفت تعطيله........ منم با مامان رفتم سبزي آش و اينا خريديم وقتي برگشتم ديدم خواهرجون از كلاس برگشته رفتيم برف بازي....كلي به هم برف پرتاب كرديم....يه بار يه گلوله بزرگ درست كردم گفتم خواهرجون اينو ميخوام بزنم تو صورتت خواهرم زود روشو كرد اون طرف خورد تو كمرش جيغش درومد!!!!!!! بعد دوستمو ديدم رفتيم با هم آدم برفي درست كرديم خواهرم عكس انداخت بعد چنتا پسر ديگه هم دورمون جمع شدن ميخواستن خرابش كنن خواهرم گفت بذاريد چندتا عكس بندازم بعد خرابش كنيد.... وقتي عكس انداختيم اولين ضربه رو خواهرم زد تو كمر آدم برفي منم ...