محمدحسینمحمدحسین، تا این لحظه: 20 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره

.............♡•.¸★ قهرمان كوچك ★¸.•♡

جدول ضرب

اینم چندتا عکس جدید... دارم جدول ضرب حفظ میکنم تبخال زدم.....   خواهر جون بی خیال شو دارم درس میخونم!!!!!!!!     این جدول و خواهرجونم تایپیده و پرینت گرفته جهت راحتی کار بنده درس ریاضیمون رسیدیم به رسم دایره و استفاده از پرگار... بابا جونماین بسته پرگار و خط کش و برام خریدن... دست گلت درد نکنه بابا جون   000000000000000000000000000000000000 ...
8 بهمن 1391

توی این مدت

    امتحانامو که خیلی عالی دادم... یعنی همه نمره هام شده " بسیار خوب " که میشه همون بیست.... هفته پیش تولد دختر همسایمون بود ... فاطمه کوچولو. ..5سالش شد.. منم با مامانم دعوت بودم ، رفتم ولی چون همه دختر بودن زیاد نموندم و کادومو دادم  و یه کم نشستم و بعد اومدم خونه... کلاس قرآنم هم تموم شد و منتظر ترم جدیدم... باشگاهم رو هم دارم عوض میکنم...میخوام برم یه باشگاه دیگه...یکی از دوستام هم اونجا میره .... دورتره ولی خیلی بهتره... مامانا نوبتی باید ببرنمون و بیارنمون... از این هفته میرم باشگاه جدید..... ...
6 بهمن 1391

سلام سلام صدتا سلام

صدتا سلام دوست جونا.... خواهری ها درس داشتن وقت نمیکردن وب منم آپ کنن... این پست از طرف خواهرجونمه(فاطمه).. پست بعدی خودمم میام.... اتفاقات زیادی از جمله امتحانات رو پشت سر گذاشتم ...میام همه رو براتون تعریف میکنم
6 بهمن 1391

فردااااا

امروز صبح داشت برف میومد ولی کم بود تعطیل نشدیم در عوض پنج شنبه ها مدرسه تعطیله اما فردا هم باشگاه دارم هم کلاس قرآن... در پست بعدی چندتا از عکسای دوران کودکیم رو میذارم     ...
12 دی 1391

کلاس تکواندو

الان تقریبا سه ماهه که کلاس تکواندو میرم.... کمربند زرد گرفتم عاشق این ورزشم و ایشالا که بتونم ادامه بدم.   ایشون هم استادم هستن..آقای نیکخواه ...
12 دی 1391

مبارزه!!!!

امروز مبارزه داشتم.... یه بار با یه کمربند زرد که اون برنده شد! یه بار هم با یه کمربند قرمز که من بردم!!! البته بگم که کار سختی بود ولی خب با چندتا حرکت حرفه ای تونستم برنده بشم... بعدا ن: ساعت 1 از باشگاه اومدم ...ساعت سه هم کلاس قرآن داشتم... برای حفظ سوره جایزه هم گرفتم ... اینم عکسش ...
12 دی 1391

تولدم

  تولد من نهم مهر بود الان چندتا از عکساشو براتون میذارم.. دوستانم که به تولدم اومده بودن: از راست،بالا:کسری جون-امیرحسن جون-آرمین جون-محمد رضا جون- پایین از راست: احد جون- مانی جون- مریم جون خواهر مانی-پسر خاله مانی- خودممممممممم     جاتون خالی اونروز خیلی خوش گذشت...البته به من!!!!! مامی و خواهرم از دست شیطونی های ما داشتن ... ... می شدن!!!!!!!!!!! اینم یه عکس دیگه توی این عکس علی جون کنار منه که تو عکس قبلی نبود..     ...
12 دی 1391