.............♡•.¸★ قهرمان كوچك ★¸.•♡

الان تقریبا سه ماهه که کلاس تکواندو میرم.... کمربند زرد گرفتم عاشق این ورزشم و ایشالا که بتونم ادامه بدم.   ایشون هم استادم هستن..آقای نیکخواه ...

امروز مبارزه داشتم.... یه بار با یه کمربند زرد که اون برنده شد! یه بار هم با یه کمربند قرمز که من بردم!!! البته بگم که کار سختی بود ولی خب با چندتا حرکت حرفه ای تونستم برنده بشم... بعدا ن: ساعت 1 از باشگاه اومدم ...ساعت سه هم کلاس قرآن داشتم... برای حفظ سوره جایزه هم گرفتم ... اینم عکسش ...

نی نی وبلاگ عزیز تولدت مبارک.... ایشالله سالهای سال پاینده باشی و ما هم در کنار تو بتونیم دوستای زیادی پیدا کنیم.     ...

  تولد من نهم مهر بود الان چندتا از عکساشو براتون میذارم.. دوستانم که به تولدم اومده بودن: از راست،بالا:کسری جون-امیرحسن جون-آرمین جون-محمد رضا جون- پایین از راست: احد جون- مانی جون- مریم جون خواهر مانی-پسر خاله مانی- خودممممممممم     جاتون خالی اونروز خیلی خوش گذشت...البته به من!!!!! مامی و خواهرم از دست شیطونی های ما داشتن ... ... می شدن!!!!!!!!!!! اینم یه عکس دیگه توی این عکس علی جون کنار منه که تو عکس قبلی نبود..     ...

بقیه عکسای یلدا توی وبلاگ زویشا(خواهرای عزیزم) هستش... ...

بفرمایید ادامه مطلب....بقیه عکسام ..البته از روی چندتا از عکسای آلبومم عکس انداختم اینجا هنوز یک سال هم نداشتم...   اینجا دیگه یک سالمه موی بلند بیشتر بهم میومد   ...

اینم چندتا از عکسای دربند...عید فطر رفته بودیم... خیلی خوش گذشت..جای همتون خالی کلی آلوچه خوردیم و ناهار هم جوجه داشتیم... شب هم رفتیم پارک آب و آتش...که من خیلی خسته بودم و فقط یه کم آب بازی کردم...عکس هم ننداختم   ...